۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

آیت الله خمینی: بتی که شکست

9-8 ساله بودم که انقلاب 1357 پیروزشد . با آن که هرچه تلاش کردم نتوانستم «عکس آیت الله خمینی را درماه ببینم » ، باور کردم که میلیون ها نفر آدم بزرگ اشتباه نمی کنند وحتما خمینی « نایب الامام » است .

به سرعت « نایب الامام » به « امامت » ارتقاء یافت و نامش با سه صلوات همراه شد . بمباران تبلیغاتی مقدس سازی این امام جدید آنچنان درمدارس و رسانه ها سنگین بود که تا چند دهه « تفکر نقاد » من درمقابل نام و « تمثال » ایشان از کار می افتاد و « امام خمینی » را پیری روشن دل و الهی می دیدم که با « دیگران » تفاوتی از زمین تا آسمان دارد و اگر دراین حکومت خیانت و جنایتی صورت میگیرد قطعا دامن این« امام » به آن آلوده نیست.
سال ها گذشت تا از« افسون» وردهای نامقدسی که در کودکی و نوجوانی ام تفکر نقادم را فلج کرده بود رهایی یابم و بتوانم مروری بر عملکرد ایشان داشته باشم .
شما دوستان را نیز در مرور خود سهیم می کنم .

1- بی اطلاعی و نادانی
در همان ماههای اول پیروزی انقلاب ، خانم «اوریانا فالاچی » خبرنگار ایتالیایی به ایران می آید و با مهندس بازرگان و آیت الله خمینی مصاحبه می کند . این مصاحبه ها در کتاب « گفتگو با تاریخ » چاپ شده اند اما در چاپ های اخیر این کتاب بخش هایی از آنها سانسور شده اند .
دربخشی از این مصاحبه اوریانا فالاچی در مورد مخالفت آیت الله خمینی با موسیقی از او می پرسد :« آیا از نظر شما موسیقی بتهوون ، باخ و موتزارت اشکالی دارد ؟» پاسخ آیت الله خمینی این است : « من این کسانی را که می گویید نمی شناسم .اگر موسیقی آنها موسیقی جنگی است اشکال ندارد . اگر به جزموسیقی جنگی باشد اشکال دارد !»
همین چند جمله نشان می دهد که ایشان از حداقل اطلاعات در مورد دنیای اندیشه و هنر بی بهره بوده اند و تنها هنر را در خدمت تهییج مردم برای جنگیدن مباح می دانسته اند .
در ادامه ی مصاحبه فالاچی درباره ی محاکمه های بدون وکیل و اعدام های بدون طی شدن مراحل قانونی می پرسد . ایشان به جای این که به مساله ی به این مهمی حساس باشند و ازفالاچی مستنداتش را بخواهند به سرعت پاسخ می دهند : « دروغ است ،همه اش دروغ است ، اینها را برای ما می سازند ! » و وقتی فالاچی تاکید می کند که اسنادی در حمایت ازادعایش دارد پاسخ آیت الله خمینی این است که « چنین چیزهایی پیش می آید ! همه جای دنیا پیش می آید !»
آیت الله ، نه تنها با اندیشه و هنر بین المللی بیگانه بود که حتی از تاریخ ایران نیز بی اطلاع بود . وی در11 اسفند 1357 در سخنرانی ای در مدرسه ی فیضیه ی قم می گوید : « بیرق ایران نباید بیرق شاهنشاهی باشد . آرم های ایران نباید آرمهای شاهنشاهی باشد . از همه ی ادارات باید این بیرق سه رنگ منحوس برداشته شود . باید این شیر و خورشید منحوس محوشود .» آیت الله خمینی نمی دانست که شیر و خورشید پرچم ایران نمادی از اسدالله الغالب است و به نشانه ی مذهب رسمی تشیع 500 سال بر علم های ایران نقش می شده است و ربطی به شاهنشاهی بودن ایران نداشته است .
2- استفاده ازسلاح «تکفیر» به جای «گفتگو»
زمانی که آیت الله بهشتی به عنوان رئیس دیوان عالی کشور لایحه ی قصاص را به مجلس فرستاد ، گروهی از احزاب سیاسی از جمله جبهه ی ملی این لایحه را مغایر با حقوق بشر تشخیص دادند و در اعتراض به آن، اعلام تجمع نمودند .
آیت الله خمینی بلافاصله در سخنرانی ای که همان روز داشت اعضای این گروهها را«تکفیر» نمود ! او به آنها مهلت داد که تا اخبار ساعت 2 حرفشان را پس بگیرند در غیر این صورت کافرند ! می دانید که کافر شدن یک مسلمان (ارتداد) باعث می شود که او محکوم به مرگ گردد . بنابراین آیت الله خمینی احزابی را که طبق قانون در یک فضای مسالمت آمیز اقدام به اعلام نظر می کنند به مرگ تهدید می کند !


3- رفتار واکنشی و بی هدف
ماجرای اشغال سفارت آمریکا یکی ازپرهزینه ترین وقایع برای ملت ایران بوده است . چگونگی این ماجرا شنیدنی است . گروهی از گروههای کمونیست و طرفدار اتحاد جماهیر شوروی چند روز قبل از ماجرای 13 آبان به سفارت آمریکا حمله می کنند و چند ساعت آن را اشغال می کنند . پلیس موفق می شود کنترل اوضاع را به دست بگیرد و این افراد را از سفارت اخراج کند . کمونیست ها چند روز بیرون سفارت آمریکا تجمع می کنند و ضمن شعارهای ضد آمریکایی خواستار تعطیلی سفارت آمریکا می شوند . قرار می شود گروهی از دانشجویان مذهبی برای کمک به پلیس و جلوگیری ازاشغال سفارت در آن مکان تجمع کنند . این دانشجویان «پیرو خط امام » درواقع برای کمک در حفاظت سفارت به آن مکان برده می شوند ولی کمونیست ها موفق می شوند با تحریک عواطف آنها شرایطی فراهم کنند که همان« محافظین» که عنوان «مرابطون» (یعنی دیده بانان ، رصد کنندگان ) را برگزیده بودند برای اثبات این که ضد امپریالیست تر ازکمونیست ها هستند به سفارت حمله کنند و کارکنان آن را گروگان بگیرند .
غیر قانونی بودن و بی هدف بودن رفتار این دانشجویان احساساتی ، دولت موقت منتخب آیت الله خمینی را بهت زده کرده بود اما آیت الله خمینی ضمن تایید این رفتار برنامه ریزی نشده و تکانشی آن را انقلاب دوم نامید !
«محمد حسنین هیکل» روزنامه نگار معروف مصری در کتاب «ایران،روایتی که ناگفته ماند» شرحی از این واقعه را می آورد که خواندنی است .

4-جنگ طلبی و واقعیت گریزی
روزنامه های سالهای 1358 و 1359 نشان میدهد که آیت الله خمینی به جای تلاش به برقراری رابطه ی دوستانه با کشورهای اسلامی ، از ابتدای پیروزی انقلاب ، تحت نام صدور انقلاب اقدام به تحریک ملت های اسلامی به سرنگونی حکومت های «مرتجع» شان می نمود . تیتر صفحه ی اول یکی از شماره های روزنامه ی کیهان آن روزها (که این روزها در ایمیل ها دست به دست می شود ) این است : «امام خمینی ارتش عراق را به شورش علیه حکومت دعوت کردند !»
تاکنون کمتر به این موضوع پرداخته شده که رفتار خارج ازعرف بین المللی آیت الله خمینی چقدر زمینه ساز جنگ8 ساله شد . در جنگ طلب بودن و شخصیت بیمار صدام حسین شکی نیست ولی در این که بدون چنین محرک هایی از سوی آیت الله خمینی صدام باز هم به ایران حمله می کرد می توان تردید روا داشت .
5- بی ثباتی در نظر ، لجاجت در عمل
اظهار نظرهای بی ثبات و متناقض آیت الله خمینی در زمینه های مختلف نشان می دهد که ایشان فاقد یک چارچوب فکری منسجم بوده اند. در کتاب ولایت فقیه آیت الله خمینی طی 82 صفحه ای که به حکومت اسلامی اختصاص یافته است 37 بار از حد زدن و قصاص یاد شده در صورتی که حتی در یک مورد هم به امور فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی اشاره نشده است !
نظریه ی ولایت فقیه ایشان که در نجف تنها محدود به جمع آوری خمس و زکات و اجرای حدود شرعی ( شلاق و قطع دست و سنگسار ) بود ، با به دست آوردن قدرت تغییر شکل داد و سرانجام بر احکام اولیه نیزولایت یافت . در سال 1356 ولی فقیه قرار بود نقش ناصح و ناقد دولت را داشته باشد ولی در سال 1366 ولی فقیه در « ولایت تشریعی» قدرتی برابر با پیامبر یافت !

علاوه بربی ثباتی ایشان در نظریه های کلی دینی و سیاسی که در مسائلی همچون «حدود و حقوق ولایت فقیه» ،« مساله ی موسیقی» ، «مساله ی بلاد کبیره» و... مشهود است نظر ایشان راجع به اشخاص نیز کاملا بی ثبات بود .
در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری بنی صدر ، آیت الله خمینی در وصف او گفت که« در قلب ملت جای دارد چراکه مسلمان و متعهد و انقلابی است» ولی هنگامی که مجلس شورای اسلامی رای به عدم کفایت سیاسی وی داد آیت الله گفت که ازابتدا هم می دانسته که او مناسب نیست ! در مورد آیت الله العظمی منتظری ، اعضای نهضت آزادی و صادق قطب زاده نیز نمونه های بارز این بی ثباتی را می بینیم .
برعکس، آیت الله در عمل لجوج و انعطاف ناپذبر بود . میانجی گری دهها تن از سران کشورهای اسلامی که طبق نص صریح قرآن برای ایجاد صلح بین دو طائفه ی مسلمان ایران و عراق پیشقدم شده بودند را نپذیرفت . هاشمی رفسنجانی در گفتگوهایش با دکتر صادق زیباکلام که در کتاب «هاشمی بدون روتوش» آمده است نمونه هایی می آورد از مواردی که آیت الله خمینی برخلاف اجماع مدیران اجرایی بر رای خود پافشاری می کند و هیچکس نمی تواند او را به تامل و تجدید نظر وادارد !

                                              ***
مرور دقیق رفتار و گفتار این «رهبر تاریخی» نشان می دهد که ایشان کاملا احساس مدار و شمی تصمیم می گرفته و در واقع بدون داشتن« قطب نما »و «نقشه» سکان هدایت کشتی یک ملت را به دست گرفته بوده است .توفیق ایشان در به دست آوردن مقبولیت عام نه در درایت و خردمندی او بلکه در هماهنگی او با طرحواره های غلط تاریخی این ملت بوده است . او بر روان نژندی های تاریخی ما سوار شد و ما را به یک پسرفت فرهنگی اسفناک راهنمون شد .
می گویند هر انقلاب دو مرحله دارد : مرحله ی ویرانگری و مرحله ی سازندگی .
این جمله منسوب به مرحوم آیت الله طالقانی است که« آیت الله خمینی برای ویرانگری رهبرمناسبی بود ولی برای سازندگی نه !»
شاید لازم بود که آیت الله خمینی در 22 بهمن 1357 بازنشسته شود ، پیش از آن که بذرجنون قدرت خامنه ای و نیرنگ بازی احمدی نژاد را بکارد !


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر