۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

تفکر ایدئولوژیک : خاستگاه نبرد دائمی

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه   چون ندیدند حقیقت،ره افسانه زدند
بهار 1360 میزگردی از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش می شد که در آن سخنگویان ایدئولوژی اسلامی با سخنگویان ایدئولوژی مارکسیسم به مناظره می پرداختند .
در سمت چپ تصویر فرخ نگهبان (به عنوان سخنگوی  چریک های فدایی خلق-اکثریت) و احسان طبری (به نمایندگی از حزب توده) نشسته بودند . سایر گروه های مارکسیست همچون چریک های فدایی خلق-اقلیت و پیکارو حتی گروه های شبه مارکسیست (سازمان مجاهدین خلق) تا آن زمان تار و مار شده بودند و این دو گروه تنها بازماندگان مارکسیست ها بودند که پذیرفته بودند در چارچوب قواعد جمهوری اسلامی فعالیت کنند .
اما در سمت راست تصویر و به عنوان سخنگویان ایدئولوژی اسلامی چه کسانی می نشستند ؟ گاهی دکتر عبدالکریم سروش همراه با مرحوم دکتر محمد حسینی بهشتی می نشست و گاهی دکتر سروش همراه با محمد تقی مصباح یزدی که این روزها با عنوان آیت الله مصباح یزدی شناخته می شود می نشست .
تفکر ایدئولوژیک تاب تحمل اندیشه ی متفاوت را ندارد . چندی نگذشت که بازماندگان مارکسیست های ایران نیز توسط معتقدان به ایدئولوژی اسلامی تار و مار شدند و «مسلمان ها» تنها ماندند .
بلافاصله ، نبرد میان مسلمان ها شروع شد .
آیت الله خمینی ، همفکران خود را پیروان «اسلام ناب محمدی» نامید و دگراندیشان را پیروان «اسلام آمریکایی» !
کسانی که آیت الله خمینی، پیروان اسلام آمریکایی خواند تحصیلکردگان آمریکا و اروپا همچون دکتر ابراهیم یزدی و مهندس مهدی بازرگان نبودند . این افراد را پیشتر از این ، پیروان آیت الله با برچسب «لیبرال» ،«سازشکار» و «غربزده» ازصحنه ی سیاسی اجتماعی بیرون کرده بودند.آیت الله ، برچسب «اسلام آمریکایی» را خطاب به کسانی همچون «آیت الله مهدوی کنی» و «آیت الله آذری قمی» به کار می برد .
آیت الله خمینی از تمرکز تصمیم گیری ها در دولت  حمایت می کرد و به نوعی جامعه را به سمت سوسیالیسم پیش می برد . او نسبت به نمایندگان مجلس دوم که وزیر خارجه ی وقت (دکتر ولایتی) را به سبب دعوت از یک دیکتاتور بد نام (چائوشسکو،که بلافاصله پس از بازگشت از ایران در کشورش سرنگون و اعدام شد )استیضاح کرده بودند، به شدت خشم گرفت و آنها را «سخنگوی رادیو اسرائیل» نامید و چنین شد که امضا کنندگان نامه ی استیضاح از فضای سیاسی کشور حذف شدند !
پیروان اسلام ناب محمدی امثال مهدی کروبی،موسوی خوئینی هاو علی اکبر محتشمی پور بودند که به اشاره ی آیت الله خمینی مجلس سوم را به اشغال خود درآوردند و پیروان «اسلام آمریکایی» را منزوی کردند ! آن روزها این افراد خود را «خط امامی» می نامیدند .
جنگ قدرت که در عرصه ی سیاسی به صورت دست به دست شدن مجلس و دولت بین راست ها (اسلام آمریکاییها!) و چپ ها(اسلام ناب محمدی ها!) و گاهی خط میانه (خامنه ای و هاشمی رفسنجانی) تظاهر می یافت در نهایت به نقطه ای رسید که چپ ها سر از زندان درآوردند . همان معامله ای که زمانی با مارکسیست ها و زمانی دیگر با لیبرال ها شده بود در جریان کودتای سال 1388 با «خط امامی ها» شد !
در عرصه ی فکری نیز وضع به همین منوال است . دکتر سروش که زمانی سخنگوی ایدئولوژی اسلامی بود اکنون از نگاه مصباح یزدی مرتد است و اندیشه های او را امثال آیت الله جعفر سبحانی و آیت الله ناصر مکارم شیرازی ملحدانه می دانند و او را دعوت به توبه می کنند !
در این ماجرا نه آیت الله خمینی مقصر است نه مصباح یزدی . اشکال کار  در تفکر ایدئولوژیک است که چنان با «پرستش قدرت» عجین است که هیچگاه نمی تواند از نبرد فارغ شود و به تعامل و سازندگی بپردازد.    
به قول«اریک فروم»-روانکاوی که نگاه اجتماعی-سیاسی داشت- پیروان تفکر ایدئولوژیک از «تاناتو»(غریزه ی مرگ) انرژی می گیرند ، نه از «لیبیدو» (غریزه ی زندگی) . ایشان در جامعه ی بدون خشونت به سرعت رنگ می بازند و محو می شوند به همین دلیل از کوفتن بر طبل جنگ و دمیدن در شیپور حمله دست برنمی دارند .

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

جشن سوال برانگیز

در حالی که رسانه های حکومتی در ایران به مناسبت شکست «دموکرات
ها» در انتخابات کنگره آمريکا جشن و شادي بر پا کرده اند ، اين سئوال
برايم مطرح مي شود که "نحوه تحليل اطلاعات در ذهن حاکمان
جمهوري اسلامي چگونه است ؟"
در حالي که سقوط شاه و پيروزي انقلاب 1357 مديون حضور
دموکرات ها در کاخ سفيد بود، در حالي که "اوباما" از ابتداي حضور در
کاخ سفيد دست گفتگو و دوستي به سمت مسلمانان جهان به طور عام و
جمهوري اسلامي به طور خاص دراز کرده است چرا بايد حاکمان
جمهوري اسلامي از پيروزي "جمهوري خواهان" که تصميم گيرنده جنگ
خليج فارس ، سقوط هواپيماي مسافربري ايراني ، حمله به عراق و
افغانستان و تهديد نظامي جدي ايران بودند اظهار مسرﱠت نمايند ؟!
در اين مقاله در جستجوي يافتن پاسخ به اين سئوال هستم .

فرضيه اول : بازي رواني با هدف داخلی
فرضيه اول من اين است که حاکمان جمهوري اسلامي مخاطب رسانه اي
خود را افرادي عامي، نادان و فاقد تحليل  مي دانند. از نظر حکومت،
سرمايه گذاري بر روي نخبگان بي فايده است چرا که سوء مديريت و عدم
مشروعيت حکومت چيزي نيست که بتوان آن را از نخبگان پنهان کرد بنا
بر اين بقاي حکومت در گرو تکيه بر عوام و سرکوب نخبگان است. از
آنجا که عوام فاقد اطلاعات و تحليل اند فرق بين "دموکرات ها" و
"جمهوري خواهان" را نمي دانند. از نظر آنان "آمريکا" يک فرد ظالم و
تبهکار است که هر اتفاقي که  رسانه حکومتي آن را ضربه به اين تبهکار
تلقي کند ( از طوفان کاترينا گرفته تا لکه نفتي خليج مکزيک و بالاخره
شکست دموکرات ها در انتخابات کنگره ) لزوما  به معني پيروزي اسلام
ناب محمدي مي باشد !
آيا رويکرد طراحان اين بازي موفق خواهد بود؟ بستگي دارد به اين که
چند درصد از مردم ايران را بتوان در طبقه فاقد تحليل قرار داد. به نظر
مي رسد ارزيابي حکومت اين است که اکثريت مردم در اين طبقه قرار
دارند در حالي که من فکر ميکنم ما هيچ آمار عيني و قابل اتکايي نداريم
که چنين پيش فرضي را اثبات کند . به دلايل تاريخي و فرهنگي مردم
ايران به راحتي تن به ارزيابي شدن نمي دهند و انگيزه هاي پيچيده اي
دارند که نمي توان به سادگي از روي  رفتار آنان به انديشه اشان پي برد.
شايد همان کساني که حکومت از حاشيه شهر سوار بر اتوبوس مي کند و
به تصور خود تنها با هزينه کردن "سانديس" فضاي اطراف دانشگاه تهران
را در هنگام خطبه خواندن رهبر نظام پر مي کند، در هنگام بروز اولين
شواهد از کم شدن اقتدار حکومت به مراکز نظامي و انتظامي حمله کنند و
نظاميان را خلع سلاح نمايند يا پمپ بنزين ها را به آتش بکشند !

فرضيه دوم : بازي رواني با هدف خارجي 
تيم احمدي نژاد عموما" دانش آموختگان دوره هاي اطلاعاتي – ا منيتي
اند. اغلب آنها سابقه سالها فعاليت در زمينه هايي همچون جاسوسي،
بازجويي  و جنگ رواني در کارنامه خود دارند. نگاه اين گروه در عرصه
روابط بين المللي اصولا نگاه ديپلماتيک نيست بلکه نگاه عمليات جاسوسي
و ضد جاسوسي است. اين تيم تلاش دارد با تغيير دادن دائمي روش و حتي
منش خود " دشمن " را غافلگير نمايد. در نتيجه اغلب دست به تاکتيک
هايي مي زند که کاملا غير عقلاني مي نمايد چرا که هدف شماره يک اين
تيم در عرصه سياست خارجي " غافلگير کردن رقيب" است. در واقع اين
تيم به دليل ضعف در بازي بين المللي سعي در به هم ريختن قواعد بازي
دارد آن گونه که در فضايي فاقد قاعده، تصادف و احتمال به ياري اش بيايد
و نابرابري قدرت و توان اقتصادي، نظامي و ديپلماتيک را بي اثر سازد.
قطعا" درکوتاه مدت اين تاکتيک مي تواند کمک کننده باشد و منجربه به
دست آوردن کارت امتيازهايي شود ولي در دراز مدت اين روش قدرت اثر
خود را از دست مي دهد چرا که "بي قاعده بودن " خود تبديل به يک
قاعده مي شود که بازيگر طرف مقابل به سرعت آن را حدس مي زند.

فرضيه سوم : تيم احمدي نژاد دست نشانده صهيونيسم بين المللي است
اگر دو فرضيه اول و دوم نادرست باشند فرضيه سوم قوت پيدا ميکند .
عملکرد احمدي نژاد گرچه در ظاهر قضيه مخالفت با صهيونيسم بين
المللي بوده ولي عملا در اين 6-5 سال بيشترين نفع را براي اسرائيل و
لابي صهيونيسم در آمريکا داشته است. اگر اصلاح طلبان بر سرقدرت مي
ماندند و با کارشکني رهبر و نهادهاي تحت امر او مواجه نمي شدند، روي
کار آمدن اوباما به سرعت منجر به بازسازي رابطه ايران با آمريکا می
شد و نتيجه طبيعي آن انزواي بين المللي اسرائيل و قدرت گرفتن ايران در
منطقه مي شد.
اما تیم «تنش آفرین» احمدی نژاد با مطرح کردن ایران به عنوان  کانون
خطر براي جهان، افکار عمومي را از جنايات صهيونيست ها و
استراتژي امپرياليستي نو محافظه کاران آمريکا چنان منحرف کرد که
آمريکا داعيه دار صلح جهاني شود.  همان طور که "طالبان" و "القاعده"
به عنوان عروسک هاي ساخت آمريکا مطرح شده اند، "القاعده هسته اي
جمهوري اسلامي " نيز مي تواند يکي از برگ هاي بازي جهاني قدرت
باشد .

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

حکومت شیعی

همان گونه که در مقاله ی «سرزمین پاکان» نوشتم ایران تنها کشوری نیست که دارای «جمهوری اسلامی» است . پاکستان،سودان،موریتانی و افغانستان نیز مسمی به این نام هستند . اما حکومت ایران تنها حکومتی در جهان است که خود را «شیعی» می داند . در این مقاله در پی پاسخ به این سوالم که آیا در واقع این حکومت یک حکومت شیعی است ؟
در ابتدا باید توضیح دهیم که تفاوت بین مذهب شیعه ی جعفری با مذاهب اهل سنت نه تفاوت کلامی است و نه تفاوت فقهی .
هر کس با دقت و حوصله تاریخ اسلام را مطالعه کند به این نتیجه خواهد رسید که تفاوت شیعیان با اهل سنت اصولا بر سر «ساختار حکومت پس از پیامبر» است که می توان آن را یک اختلاف نظر سیاسی دانست .
شیعیان معتقدند که حکومت حق کسی است که دارای «عصمت» باشد ومرتکب گناه و خطا نگردد و ازآنجا که تنها خداوند می داند چه کسی دارای چنین ویژگی نادری است بنابراین تعیین حاکم جامعه پس از پیامبر اسلام نیز لازم است از طریق وحی صورت گیرد و جانشین و جانشینان بعدی پیامبر توسط شخص پیامبر و بر اساس وحی معرفی گردند .
اما اهل سنت پذبرفتند که پس از پیامبر ، ریش سفیدان قوم دور هم جمع شوند و بر اساس مصلحت اندیشی و شورا جانشین پیامبر را تعیین کنند. آنها همچنین قبول کردند که هرکس بر مبنای چنین مکانیزمی انتخاب گردد مصداق آیه ی «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» است و اطاعت از او بر آحاد مومنان فرض است .
اما شیعیان تنها مصداق این آیه را ائمه ی معصوم دانستند (احادیثی مکرر در کتب معتبر شیعی همچون اصول کافی ذکر شده که تنها مصداق این آیه را دوازده امام شیعه می داند)
حال به مکانیزم حکومت در نظام به اصطلاح جمهوری اسلامی نگاه کنید :
جمعی از ریش سفیدان به نام مجلس خبرگان دورهم جمع می شوند و با مکانیزمی شبیه «سقیفه ی بنی ساعده» فردی را از بین خودشان به عنوان «امیرالمومنین!» انتخاب می کنند که حرف او«فصل الخطاب» است و نقد او عملا غیرممکن و این فرد که تا پیش از این رای گیری همچون دیگرریش سفیدان آن مجلس به حساب می آمد بلافاصله تبدیل به «ولی امر»  می گردد و اطاعت از او واجب می شود و مخالفت با او  حکم الحاد و ارتداد  دریافت می کند !
حال قضاوت کنید : این حکومت حتی در ادعای شیعی بودن خود نیز متقلب است ! 

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

املت استالین

از استالین پرسیدند که چگونه می تواند دستور کشتار هزاران نفر را صادرکند ، پاسخ او این بود :«برای طبخ املت باید تخم مرغ ها شکسته شوند !»
این رویکرد که به «استالینیزم» معروف شد و شاید اولین بار «نیکولای ماکیاولی»جسارت کرد که رسما آن را در کتاب «شهریار» خود مکتوب کند قرن هاست که پایه ی اندیشه ی قدرت مداران تاریخ را تشکیل می دهد .
«جورج اورول» در کتاب ارزشمند 1984 این «مذهب قدرت» را به زیبایی تصویر کرده است : برای تغییر جهان ، قدرت لازم است پس برای به دست آوردن و حفظ قدرت همه چیز مجاز است زیرا تنها با قدرت می توان بهشت را به زمین آورد !
«آیت الله خمینی» در کتاب «ولایت فقیه» ذکر می کند که در پاسخ به کسی که به او گفته بود :«سیاست آلوده است ،حیف است شما درگیر سیاست شوید» پاسخ داده بود :«سیاست شماست که آلوده است ، ما به دنبال سیاست غیرآلوده ایم ». تعبیر رساتر این سخن همان است که از «سید حسن مدرس» نقل می شود : «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست »
اما در عمل چه اتفاقی افتاد ؟
روحانیون نیز هنگامی که به جای «منبر وعظ» بر «بالکن قدرت» نشستند دست به کار طبخ «املت استالین» شدند چه در  قرون وسطی که کشیشان دستور قتل «جیوردانو برونو» و حبس خانگی «گالیله» و «مارکوپولو» را صادر کردند و چه در جمهوری اسلامی که فقها به قتل بی گناهانی چون پوینده ، مختاری ، میرعلایی و سعیدی سیرجانی فتوا دادند !
قرمزی املت استالین از سس گوجه فرنگی نیست ، ازخون بی گناهان است ...