۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

چه کسی از این آب گل آلود ماهی می گیرد؟

هفته ی اول کودتا،همان روزهایی که در راهپیمایی های میلیونی شرکت می کردیم بیانیه ای نوشته بودم که قرار بود در راهپیمایی شنبه 30خرداد 1388 پخش شود.عنوان بیانیه «مطالبات اقلی،مطالبات اکثری»بود.
درآن بیانیه به سران حکومت این نکته را گوشزد کرده بودم که اگر به مطالبات اقلی مردم(بررسی سلامت انتخابات توسط یک کمیته ی مستقل) تن ندهند گرفتار مطالبات اکثری مردم(تغییر قانون اساسی،حذف نظارت استصوابی ، محدود شدن اختیارات ولی فقیه) خواهند شد.
انتظار این بود که عقلای قوم به تفکر بنشینند و سرنوشت خود را به سرنوشت تیم نظامی-اقتصادی احمدی نژاد گره نزنند اما چنین نشد.جمعه آمد و علی خامنه ای در خطبه های نماز جمعه کار را یکسره کرد.سرنوشت خود را به سرنوشت احمدی نژاد گره زد و مخالفان را تهدید کرد به این که اگر در خیابان ها جمع شوند«مسئولیت عواقب آن» به عهده ی خودشان است و در پایان با یک مراسم «روضه خوانی» عوام فریبانه به «گفتگو با امام زمان» پرداخت و اشک ریخت!
نتیجه خطبه های نیم تهدید-نیم روضه خوانی خامنه ای این شد که روز بعد-همان شنبه ای که قرار بود بیانیه ی «مطالبات اقلی-مطالبات اکثری» پخش شود-سرکوب وحشیانه تر شد و دهها «ندا» به بهشت زهرا و کهریزک و اوین فرستاده شدند.
وقتی روضه خوانی تهدید آمیزخامنه ای را شنیدم بلافاصله به دوستان ایمیل زدم که:«مدل جنبش سبز،مدل انقلاب 1357 نخواهد بود،خودتان را برای حرکتی طولانی آماده کنید،همچون نهضت نلسون ماندلا».بعدا دوست خوش فکری ایمیل مرا اصلاح کرد و توضیح داد که جنبش سبز حرکتی خواهد داشت شبیه جنبش مدنی سیاهان آمریکا در دهه ی 1960 به رهبری «مارتین لوتر کینگ».
البته حرکت مدنی جنبش به این معنا نیست که حکومت نیز از مدل«مسالمت آمیز»جنبش پیروی خواهد کرد.لایه هایی از حکومت چنان پرونده های قطوری از جنایات و تخلفات دارند که حتی کوچکترین تغییری در نظام که منجر به حاکمیت قانون شود آنها را پشت میله های زندان خواهد انداخت.طبیعی است که آنها با خشونت آمیزترین شیوه ها در مقابل هر جنبشی هرچقدر هم مسالمت آمیز باشد مقاومت کنند.
خامنه ای می توانست در آن خطبه ها،مردم را دعوت به آرامش کند و قول تشکیل کمیته ای ویژه برای رسیدگی به تخلفات انتخاباتی بدهد.اما اواز یک سو دست خود را در دست احمدی نژاد قرار داد و از سوی دیگر در دست امام زمان!
او با این حرکت به ظاهر غیرعقلانی نشان داد که یا دچار تحلیلی بسیار سطحی است و یا رادیکالیزه کردن فضا به نفع اوست.واکنش خامنه ای به پا در میانی هاشمی رفسنجانی نشان داد که فرضیه دوم محتمل تر است چراکه اگر او عجولانه وبر مبنای تحلیلی سطحی حرکت خود را انجام داده بود از مانور هاشمی رفسنجانی استقبال می کرد و خود را از مخمصه می رهانید.پس لایه های آلوده ی حاکمیت از رادیکال شدن فضا بیشتر از فضای گفتگوسود می برند.
حال سوال این است که چرا گردانندگان تقلب و کودتا به دنبال یک فضای رادیکال می باشند.
فرضیات زیر را می توان مطرح کرد:
1-کشاندن رقبا به رفتارهای رادیکال بهانه ی لازم را برای حذف سیاسی و حتی حذف فیزیکی آنان فراهم خواهد کرد.شاید مهم ترین رقیبی که قرار بود به دام رادیکالیزم بیفتد هاشمی رفسنجانی بود اما هاشمی بهترین بازی ممکن را طراحی کرد.از یک سو با نامه ای  که پیش از انتخابات به خامنه ای نوشت و با خطبه های نماز جمعه اش نشان داد که با تیم نظامی-اقتصادی حاکم میانه ای ندارد و از سوی دیگر از هر رفتار یا گفتاری که بهانه به دست بازیگردانان رادیکالیزم بدهد خودداری کرده است.
2-فرضیه ی دیگر این است که بازیگردانان در حال پنهان کردن فرایند مهمی هستند.به قول یکی از تحلیل گران رسانه ، امروز بسیاری از خبرهای رسانه ها تلاشی است برای منحرف کردن افکار از «خبری که مهمتر است»!
چه کسی در حال پنهان کردن چه چیزی پشت فضای رادیکال است؟!
آیا خامنه ای به دنبال حذف«نهاد مرجعیت»ازساختار اجتماعی و قرار دادن «ولایت فقیه»به عنوان تنها مرجع مذهبی کشور است؟!
آیا فضای رادیکال قرار است بهانه ای فراهم کند برای تخلفات بزرگ از قانون اساسی همچون انحلال عملی مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی ،مادام العمر شدن ریاست جمهوری یا حداقل برداشتن محدودیت زمانی 8 ساله ی آن و انتصاب رهبر بعدی توسط شخص خامنه ای ؟!
به نظر می رسد تحلیل گران باید پشت حرکت های آشوب زای احمدی نژاد به دنبال آنچه او قرار است پشت آشوب پنهان کند باشند در غیر این صورت از تیم او رودست خواهند خورد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر