۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

بازگشت از هرات


تصويري از افغانستان
بازگشت از هرات
هنوز گرد و خاك هرات را از لباس هايم نتكانده ام كه به سفارش دوستان دست به قلم مي برم ، تا پيش از آن كه تصاوير هرات در حافظه ام كمرنگ شوند آنها را بر كاغذ بنشانم .
در اين سفر به جاي اقامت در هتل و مهمانسرا ، مهمان خانواده هاي مهمان نواز هرات بودم و اين ، فرصتي را فراهم كرد تا ساعت هاي طولاني به گفتگو دربارة گذشته و حال افغانستان بنشينم .
افغانستان در يك نگاه
افغانستان حدود  ايران وسعت دارد ( 600 هزار كيلومتر مربع ) . مرز غربي افغانستان را ايران پُر كرده است و جنوب و شرق افغانستان را پاكستان . شمال افغانستان هم از غرب به شرق با تركمنستان ، اوزبكستان و تاجيكستان هم مرز است. در شرق افغانستان مرز كوهستاني كوچكي با كشور چين وجود دارد .
استان هاي هرات و نيمروز در غرب افغانستان قرار دارند و استان هاي بلخ و فارياب در شمال افغانستان . استان قندهار بزرگترين استان جنوبي كشور زادگاه طالبان و همچنين زادگاه حامد كرزاي رئيس جمهور فعلي افغانستان و آيت الله محسني مرجع تقليد شيعيان افغانستان است .
استان كابل در مركز افغانستان قرار دارد و بزرگترين پايگاه نظامي نيروهاي آمريكايي ( پايگاه بگرام ) نيز در نزديكي كابل قرار گرفته است .
شهرهاي مهم افغانستان به ترتيب جمعيت كابل ، هرات ، قندهار و مزار شريف هستند.
گرچه سرشماري دقيقي صورت نگرفته است ، جمعيت افغانستان حدود 20 ميليون نفر تخمين زده مي شود . نزديك به 50 درصد افغاني ها از نژاد پشتون هستند كه در 200 سال اخير حكمراني بر افغانستان را به دست داشته اند . هم سلسلة پادشاهي افغانستان (خاندان دُرّاني ) ، هم كمونيست هايي كه ارتش سرخ شوروي را به افغانستان دعوت كردند ، هم طالبان و هم حامد كرزاي همه از قوم پشتون هستند . تنها در مدّت كوتاه حكومت مجاهدين ( دولت برهان الدين ربّاني ) تاجيك ها بر سر حكومت بودند كه در آن زمان نيز مجاهدين پشتون به رهبري گلبدين حكمتيار حاضر به پذيرش حاكميّت آنها نشدند .
حدود 20% جمعيت افغانستان از قوم تاجيك و فارسي زبان هستند . ازبك ها و هزاره ها هر كدام حدود 10% جمعيت افغانستان را تشكيل مي دهند و بقية جمعيت افغانستان را هم تركمن ها- ترك ها بربري ها بلوچ ها و ساير اقوام تشكيل مي دهند .
هزاره ها و نزديك به نيمي از تاجيك ها شيعه هستند و بقية جمعيت افغانستان اهل سنّت هستند . پشتون ها و هزاره ها دهها سال است با همديگر عداوت دارند و در اين مدت نزاع هاي خونيني داشته اند . چرا كه پشتون ها به نظام « كاست ها » اعتقاد دارند و بر اساس اين نظام ، هزاره ها را قومي پست مي دانند و حاضر نيستند آنها را در مديريت كشور مشاركت بدهند .
عليرغم اين مسأله ، در حال حاضر دو تن از معاونان حامد كرزاي هزاره هستند و هزاره ها با برنامه ريزي هوشمندانه اكثريت كرسي هاي مجلس قانون گذاري افغانستان را هم به دست گرفته اند .
نزاع بر سر قدرت
امان الله خان درّاني با پيروزي در جنگ با انگليسي هاي كمپاني هند شرقي به نوعي پايه گذار پادشاهي درّاني ها در افغانستان بود و در سال 1298 شمسي استقلال افغانستان را اعلام نمود . امان الله خان با سفر به اروپا به فكر متجدّد كردن افغانستان افتاد و از جمله كارهاي او ايجاد مدارس جديد و كشف حجاب زنان بود . بعد ها پادشاهي به نادرخان درّاني رسيد و فرزند او محمد ظاهر خان معروف به ظاهر شاه آخرين پادشاه افغانستان بود كه با كودتاي داوود خان ( قائم مقام و شوهر خواهرش) از سلطنت خلع شد و تا پايان عمر مقيم ايتاليا بود . داوود خان كه با كودتا قدرت را به دست گرفته بود خود قرباني كودتاي افسران كمونيست شد و همراه با خانواده اش در بمباران كاخ حكومتي به دست نيروي هوايي افغانستان كشته شد .
شاخه هاي خلق و پرچم از حزب دموكراتيك خلق افغانستان پس از سقوط خاندان درّاني قدرت را به دست گرفتند و نور محمد تره كي ، حفيظ الله امين ، ببرك كارمل و نجيب الله خان رهبران اين احزاب كمونيست به ترتيب رؤساي دولت شدند . تلاش هاي دولت هاي كمونيستي براي سركوب مذهب باعث شد كه « نيروهاي جهادي » شكل بگيرند و به جنگ مسلّحانه با دولت بپردازند . كمونيست ها ( يا به قول افغاني ها خلقي ها ) مرتكب اشتباه ديگري شدند و براي سركوب « مجاهدين » از ارتش سرخ شوروي تقاضاي كمك كردند .
در 25 آذر 1358 هجري شمسي ارتش سرخ شوروي در اقدامي نسنجيده كشور افغانستان را اشغال كرد و تا 8 ارديبهشت ( ثور) 1371 شمسي ( نزديك به 13 سال) به اين اشغال ادامه داد .
كوهستاني بودن افغانستان ، عدم وجود امكانات ترابري سنگين از جمله خط آهن و جادة آسفالته ، پراكندگي جغرافيايي و گسترة وسيع جنگ مجاهدين و بالاخره در آميختگي احساسات مذهبي و وطن دوستانة ملت افغان باعث شد روس ها به جز سرافكندگي و روسياهي حاصلي از اين نبرد نداشته باشند . البته بديهي است كه همانطور كه ويت كنگ ها در جنگ ويتنام متّكي به كمك هاي مالي و نظامي شوروي و چين بودند ، مجاهدين هم در جنگ افغانستان متّكي به پول ها و سلاح هاي آمريكايي بودند . در همين دوران آمريكايي ها از طريق سازمان اطلاعاتي ( استخبارات ) پاكستان بذر طالبان را در مدارس ديني پاكستان ( كه مهاجران افغاني را زير پوشش خود مي گرفتند) كاشتند .
با خروج ارتش سرخ ، نظام كمونيستي در افغانستان فرو پاشيد و نجيب الله خان آخرين رئيس دولت كمونيست به مقرّ سازمان ملل در كابل پناهنده شد . جمعيت اسلامي افغانستان كه مجموعه اي از گروههاي جهادي بود رهبري افغانستان را به دست گرفت . صبغة الله مجدّدي رهبر اين جمعيت بود و برهان الدين ربّاني و احمد شاه مسعود به ترتيب رئيس جمهور و وزير دفاع دولت مجاهدين بودند . گلبدين حكمتيار كه پيشتر نيز نامش ذكر شد برسر سهمي كه در قدرت طلب داشت به جنگ با مجاهدين پرداخت و حزب اسلامي و جمعيت اسلامي به كشتار هم پرداختند !
در حالي كه مجاهدين سرگرم نزاع بر سر قدرت بودند ملّاهاي تندرو و خشن از مدارس ديني پاكستان سر بيرون كردند و در حركتي خزنده و با حمايت ارتش و استخبارات پاكستان افغانستان را اشغال كردند . دولت مجاهدين پس از چهار سال سرنگون شد و طالبان به رهبري ملّا محمد عمر با ايدة احياء دوران اوج امپراطوري اسلامي به خلافت خليفة دوّم بر منبر حكومت نشستند . طالبان پس از فتح كابل نجيب الله خان آخرين رئيس دولت كمونيست را از مقرّ سازمان ملل بيرون كشيدند و اعدام كردند .
طالبان
دوران هشت سالة حكومت طالبان از دوران اشغال افغانستان توسط روس ها هم براي مردم افغانستان سخت تر گذشت . طالبان تلويزيون و موسيقي را ممنوع كردند ، تحصيل زنان را ممنوع ساختند و پوشيدن روبند ( بُرقع ) را براي زنان و پوشيدن كلاه و يا سربند (دستار ) و گذاشتن ريشي به درازاي حداقل يك « قبضه » را براي مردان اجباري كردند .
در حكومت طالبان حدود اسلامي مثل گردن زدن ، قطع دست ، سنگسار و شلّاق زدن جزئي از زندگي روزمرّه شد . طالبان براي هيچ خلافي زندان يا جريمة نقدي نمي بريدند بلكه كتك مي زدند و حدّ جاري مي ساختند !
نمايندة امر به معروف در مساجد افغانستان مستقر شد و مردان هر محلّه در هر وعدة پنجگانه نماز جماعت حضور و غياب مي شدند ! طالبان هزاره هاي شيعه را كافر مي دانستند و به كشتار آنها مي پرداختند و كشتن هزاره ها را عين صواب و داراي ثواب مي دانستند !
پايان ملّاها
ماجراي عجيب و غريب يازدهم سپتامبر 2001 ميلادي و در پي آن حملة آمريكا به افغانستان نشان دهندة اين بود كه «گردانندگان صحنه » سناريوي نويي را براي افغانستان ترسيم كرده اند . حكومت خوف انگيز طالبان ظرف 3 روز از هم پاشيده شد و سران طالبان به همراه رهبران القاعده كه « برادران ديني » آنها بودند مراكز قدرت را رها كردند و گريختند. حامد كرزاي به عنوان رئيس دولت انتقالي از آمريكا به كابل آورده شد و پس از آن دو دوره صندلي رياست جمهوري افغانستان را اشغال كرد.
افغانستان امروز
افغانستان پس از چند دهه آتش و خون امروز فضايي صلح آميز به خود مي بيند . گرچه طالبان با حمايت قدرت هاي خارجي (عمدتاً استخبارات پاكستان و سپاه قدس ايران ) همچنان نفس مي كشند و هر از گاهي با يك عمليات انتحاري ابراز وجود مي كنند به نظر نمي رسد شانسي براي بقا داشته باشند .
آمريكايي ها ميليارد ها دلار براي سازندگي افغانستان خرج مي كنند . تنها ولايت هرات در سال 200 ميليون دلار اعتبارات بازسازي از آمريكا دريافت مي كند . بديهي است كه آمريكايي ها براي رضاي خدا پول خرج نمي كنند ، افغانستان از اين پس پايگاه نظامي و بازار محصولات آنها خواهد بود امّا به نظر مي رسد آمريكايي ها به يك بازي برنده برنده مي انديشند . در مجموع بر خلاف تبليغات معمولاً دروغ رسانه هاي جمهوي اسلامي ، آمريكايي ها در افغانستان موفق بوده اند و اغلب افغان ها از آمريكايي ها راضي هستند .
دموكراسي افغاني
گرچه افغانستان هنوز راهي طولاني را براي بازسازي سخت افزاري در پي دارد ، در مسير بازسازي نرم افزاري گام هاي بلندي برداشته است . جامعة افغانستان امروز با سنّت هايش زندگي مي كند امّا در عرصة برنامه ريزي و سياست كاملاً سكولار و پلوراليستيك اداره مي شود . همة احزاب حق مشاركت در انتخابات دارند حتّي باقيمانده هاي طالبان هم كه سلاح را بر زمين گذاشته اند مورد عفو قرار گرفته اند و در ساختار قدرت سهيم هستند .
همة احزاب و گروهها رسانه هاي آزاد دارند . نزديك به 400 شبكة تلويزيوني خصوصي بدون استفاده از ديش و ريسيور ماهواره در خانه هاي افغانستان قابل دريافت هستند. هيچ نوع سانسور و مميزي در عرصة رسانه وجود ندارد و اقتصاد نيز به شيوة بازار آزاد اداره مي شود .
شخصاً شاهد اين بودم كه رسانه هاي افغان با صراحت و بدون تعارف دولت را نقد مي كردند .
مردم افغانستان گرچه امكانات كمتري از مردم ايران دارند ولي نسبت به ايراني ها سرشار از نشاط و انرژي و اميد هستند ، مملكت را متعلّق به خودشان مي دانند و هيچ « ولايتي » صاحب قدرت مطلقه و " حقّ وتو  " در زندگي آنها نيست. ارتباط افغانستان با جامعة جهاني پويا و گسترده است و تجارت رونق دارد . صنايع در افغانستان نوپا هستند و كشاورزي و دامپروري بيشتر به شيوة سنتي انجام مي گردند. كشت و فروش مواد مخدّر هنوز يكي از منابع ارزي افغانستان است .
بر خلاف ايران ، در افغانستان اعتياد محدود به طبقات فقير و بي سواد جامعه است و سرعت رشد اعتياد نيز پايين تر از ايران است .
گرچه بيش از نيمي از زنان هرات هنوز بُرقع به سر دارند امّا محدوديتي در مورد حجاب و اجباري در مورد شعائر ديني نه از سوي حكومت و نه از سوي ملّت افغانستان در كار نيست . در كابل و مزار شريف كه مردم كمتر سنّتي هستند زنان زيادي بدون حجاب به كار و فعاليت در عرصه هاي سياست و فرهنگ و رسانه مشغولند .
افغانستان و جمهوري اسلامي ايران
جمهوري اسلامي ايران در افغانستان فاقد پايگاه مردمي است . افغان ها استخبارات پاكستان و نظام حكومتي ايران را به چشم توطئه گران و تفرقه افكناني مي بينند كه مانع رشد و توسعة افغانستان هستند . از نظر افغان ها ، جمهوري اسلامي سعي مي كنند با هزينه كردن پول هاي هنگفت اقليّت شيعة افغانستان را عليه اكثريت سنّي بشوراند و آنها را به عنوان يك اهرم فشار در تعاملات سياسي براي خود حفظ كند . در همين حال جمهوري اسلامي سعي دارد با كمك هاي مالي و تسليحاتي به طالبان فضاي افغانستان را ملتهب و نا امن نگه دارد تا سياست آمريكا را در افغانستان شكست خورده معرفي كند . همچنين جمهوري اسلامي با دادن رشوه هاي كلان به مقامات سياسي افغانستان ، نظام سياسي اداري افغانستان را به فساد مي كشاند .
سفير و اعضاي سفارت و كنسولگري هاي ايران در افغانستان عمدتاً نيروهاي اطلاعاتي و امنيّتي هستند كه در پوشش عملكرد ديپلماتيك به سازماندهي عمليات اطلاعاتي مي پردازند . علاوه بر آن فِساد مالي نمايندگان ارشد جمهوري اسلامي باعث شده كه آنها « صدور ويزا » را با مانع رو به رو كنند و باايجاد « بازار سياه ويزا ! » سود كلاني به جيب بزنند .
در افغانستان با كتابي به نام « رد پاي فرعون » آشنا شدم كه توسط « رزاق مأمون » روزنامه نگار افغاني نوشته شده و انتشارات سعيد افغانستان آن را منتشر ساخته است .
نويسنده اين كتاب جمهوري اسلامي را در توطئه ترور احمد شاه مسعود نيز دخيل دانسته و ادعا كرده كه جمهوري اسلامي تلاش وسيعي را براي تجزية افغانستان انجام داده است .
نخبه ها و تحصيلكرده هاي افغانستان به دقت تحوّلات سياسي ايران را دنبال مي كنند و به جرأت مي توانم بگويم به ندرت در ميان تحصيلكرده هاي ايراني كسي چنان اطلاعاتي از حوادث افغانستان دارد كه تحصيلكرده ها و طبقه ي ، نخبة افغانستان از اوضاع ايران دارند .
كساني كه من ملاقات كردم از وضعيت ناگوار حكومت سركوب ، دروغ و فساد در ايران متأسف بودند و براي ايراني ها آرزوي آزادي از ورژن ايراني طالبان را داشتند .
سناريو
گرچه خواندن دست بازيگران عرصة سياست كار دشواري است امّا به نظر مي رسد نظام سرمايه داري براي مقابله با كمونيست ها كه در سوريه ، عراق ، يمن و افغانستان قدرت را به دست گرفته بودند و در ايران نيز فضاي مبارزه با رژيم پهلوي را در دست داشتند به ايجاد يك كمربند مذهبي در ايران ، افغانستان و پاكستان پرداخت . در عين حال براي آن كه اين مهره ها در آينده موي دماغ نظام جهاني سرمايه داري نشوند آنها را چنان افراطي قالب ريزي كرد كه در دراز مدّت محكوم به شكست باشند . نمايش طالبان آمد و رفتي تندتر داشت و نمايش ملّاهاي ايراني آمد و رفتي كند تر .
امّا همانطور كه كارل ماركس نابغة عرصة اقتصاد و فلسفه پيش بيني كرده بود نظام سرمايه داري در درون خود به بن بست رسيده است . به نظر مي رسد كه روس ها با انقلاب پيشرس كمونيستي خود فقط اين اتفاق را به تأخير انداختند . بحران اقتصادي جهاني و ماجراهاي پاييز اروپايي و وال استريت آمريكا نشان مي دهند كه نظام سرمايه داري بايد به بازسازي عميق ساختاري خود بپردازد .
اين كه سرنوشت ملّت هايي مثل افغانستان و ايران در اين بازسازي چگونه خواهد شد و بهار عربي به كدام سو خواهد رفت و سكانس آخر سريال طالبان و رژيم جمهوري اسلامي ايران چگونه رقم خواهد خورد از حدّ فهم نويسندة اين سطور بيرون است .