۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

همانندسازی با دشمن

روانکاوان به موضوعی تحت عنوان «همانندسازی با پرخاشگر» (identification with aggressor)
اشاره کرده اند.هنگامی که فرد با فرد پرخاشگری مواجه می شود به صورت واکنشی با او همانندسازی می کند . این فرایند او را از «احساس کهتری» می رهاند و به او«احساس قدرت» می دهد. به همین دلیل است که «نیچه» زینهارمان می دهد که « در راه مبارزه با هیولا،مراقب باشید خود به هیولا تبدیل نشوید.»
«کارل گوستاویونگ» می گوید :«هر تعصبی،ناشی از تردیدی سرکوب شده است».معنی این عبارت این است که یقین قطعی ما به پارادایم ها و باورهایمان سنگری است که پشت آن پنهان می شویم تا آسیب  پذیری خود را بپوشانیم .
بسیاری از ادیان ، گریزگاه انسان ها از ترس و تنهایی بشری بوده اند . بشر با پیوستن به یک منبع قدرت ازلی و مطلق  احساس امنیت می کرده است . «زیگموند فروید» در کتاب «موسی و یکتاپرستی» و «کارل یونگ» در کتاب «پاسخ به ایوب» به تفصیل دین یهود را تحلیل می کنند و ریشه ی روانی این دین را «نیاز به قدرت» می بینند .
در دین اسلام نیز ،که نزدیکترین دین به یهود است ،نشانه های این«قدرت طلبی» به وضوح آشکار است . پیامبر اسلام به مسلمانان وعده ی فتح امپراطوری های ایران و روم را می دهد و این «سناریو» در زمان خلیفه ی دوم جامه ی عمل می پوشد و در تمام دوران خلفای اموی،عباسی و عثمانی تداوم می یابد .
این نیاز به قدرت پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در وجود آیت الله خمینی و یاران نزدیکش تجلی می یابد . شعار صدور انقلاب ریشه در رویای احیاء امپراطوری اسلامی داشت .
در واقع ریشه ی دشمنی استراتژیک حاکمان جمهوری اسلامی با آمریکا تنها درزمینه ی «روان شناسی» آنان قابل درک است و در غیر این صورت زمینه ی تاریخی رابطه ی ایران و آمریکا نمی تواند توجیه کننده ی این خصومت بنیادین باشد.
حاکمان جمهوری اسلامی با روس ها که سابقه ای تاریخی در توسعه طلبی ارضی و اشغال خاک ایران، به توپ بستن مجلس ،به توپ بستن حرم امام رضا،اشغال ایران در زمان جنگ جهانی دوم،تلاش برای تجزیه ی آذربایجان،فشار به دولت ملی دکتر مصدق و تلاش برای ساقط کردن آن و سرانجام کمک تسلیحاتی به صدام در جنگ هشت ساله با ایران دارند هیچگاه خصومت جدی نورزیده اند و همواره رویکرد مسالمت آمیز با روس ها داشته اند .
حاکمان جمهوری اسلامی علیرغم گفته ی صریح آیت الله خمینی مبنی بر این که هیچگاه آل سعود را به خاطر کشتار حجاج ایرانی نخواهند بخشید به سرعت رابطه ی خود را با سعودی ها ترمیم کردند . حاکمان این نظام حتی پس از پایان جنگ هشت ساله با عراق به سرعت رابطه ی مسالمت آمیزی را با حکومت صدام برقرار کردند و در طی دوران تحریم عراق به انحاء مختلف به حکومت صدام کمک کردند .
علیرغم ادعای حاکمان جمهوری اسلامی که حمایت آمریکا از اسرائیل را عامل تشدید و تداوم این خصومت ذکر می کنند بی تفاوتی این حاکمان به سرنوشت مسلمانان چچن که توسط روس ها سرکوب می شوند و مسلمانان اویغار که توسط چینی ها سرکوب می گردند نشان میدهد که دفاع از مردم فلسطینی بهانه ای بیش نیست و این حکومت چندان هم نگران سرنوشت مسلمانان در جهان نیست .
نمی دانم آیا رهبر این نظام و تیم حامی او ،خودآگاهانه با تحریف تاریخ و واقعیت سعی در توجیه امیال قدرت طلبانه ی خود می کنند یا ناخودآگاه با مکانیزم «همانندسازی با هیولا» تبدیل به هیولا شده اند .

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

هیولا کوچولو

«نیچه» فیلسوف آلمانی گفته است : «در راه مبارزه با هیولا ، مراقب باشید که خود به هیولا تبدیل نشوید !»
انحراف جمهوری اسلامی از آرمان های اولیه اش بر مبنای گفته ی نیچه قابل تحلیل است .
جمهوری اسلامی که  سنگ پایه اش برمبنای «مرگ بر آمریکا» گذاشته شده بود به سرعت چنان استحاله شد که به همان الگوی آمریکایی یا بهتر بگوییم الگوی «امپریالیستی-کاپیتالیستی» تن داد!
به اقتصاد جمهوری اسلامی نگاه کنید و آن را با نظام اقتصادی مندرج در قانون اساسی مقایسه کنید .بر اساس قانون اساسی نهادهای اقتصادی در جمهوری اسلامی در سه شاخه ی خصوصی،دولتی و تعاونی قرار می گیرند . در حال حاضر «تعاونی ها» چه کسری ازاقتصاد این کشور را اشغال کرده اند ؟ آیا در قانون اساسی جایی برای اقتصاد «شبه دولتی» تعریف شده بود ؟آیا فعالیت کلان اقتصادی برای نهادهای نظامی و امنیتی تعریف شده بود ؟ جدا از «رانت خواری» و «زد و بندهای سیاسی-اقتصادی» که شاخص های نظام اقتصادی در حکومت های دیکتاتوری هستند نظام اقتصادی این کشور چه تفاوتی با اقتصاد سرمایه داری دارد ؟!
به نظام بانکی در جمهوری اسلامی نگاه کنید. معاملات ربوی در پشت نقاب اصطلاحاتی همچون مضاربه ، مشارکت مدنی،فروش اقساطی،سود علی الحساب و ... پنهان شده اند.تنها برای پنهان کردن ماهیت ربوی این بانکداری ، یک بوروکراسی پیچیده طراحی شده تا  «کلاه شرعی» ماجرا جور شود!
به رسانه های وابسته به حکومت نگاه کنید . آیا الگوی آنها که مخدوش کردن حقایق و وارونه جلوه دادن وقایع با روش های مدیریت ذهن است تفاوتی با روش «فاکس نیوز» دارد ؟!
به زندان های سیاسی جمهوری اسلامی نگاه کنید . آیا روش برخورد با متهمان با آنچه در «گوانتانامو» و «ابوغریب» اعمال می شود متفاوت است ؟( با این تفاوت که آمریکایی ها این نحوه ی سلوک را فقط در برابر دشمن خارجی اعمال می کنند در حالی که جمهوری اسلامی شکنجه و تجاوزرا در مقابل منتقدین هم کیش و هم وطن روا می دارد !)
به ترورهای برون مرزی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی نگاه کنید : همان روش «سازمان سیا» !
به فرایند « تصمیم سازی» در جمهوری اسلامی نگاه کنید : همان«باشگاه های سیاسی» ، همان «لابی گری» و همان دست های پنهان که تصمیمات را به سوی منافع سرمایه داران بزرگ و رانت خوارهای کوچک و بزرگ هدایت می کنند!
کوتاه سخن این که «آیت الله خمینی» که آمریکا را «شیطان بزرگ» می نامید در نهایت به هزینه ی ده ها  هزار کشته ، معلول ، اسیر، یتیم و...موفق شد نظامی بنا کند که خود کاریکاتوری شلخته از همان «شیطان بزرگ» است :
«شیطان کوچک » یا «هیولا کوچولو!»

در مقاله ی آینده راجع به این فرایند «همانندسازی با هیولا» برایتان می نویسم .

۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

این کشتی دارد غرق می شود !

نمی دانم فیلم سینمایی«تایتانیک» را به خاطر دارید یا نه. در صحنه ای از این فیلم در حالی که کشتی عظیم تایتانیک در اثر برخورد با کوه یخ (ice berg) دچار صدمه ی جدی شده بود، گروهی نوازنده در عرشه ی کشتی مشغول اجرای قطعات برگزیده از موسیقی کلاسیک بودند! آنان کار خود را به بهترین نحو اجرا می کردند و دقت می کردند که کیفیت کارشان تحت تاثیر شرایط نامناسب موجود قرار نگیرد! اما در یک کشتیِ در حالِ غرق شدن و در میان مسافرانی که از هول و وحشت در حال سراسیمه دویدن به این سو و آن سو هستند، چه اهمیتی دارد که موسیقی کلاسیک با بهترین کیفیت اجرا شود؟!
***
نمی دانم کتاب«قلعه ی حیوانات» نوشته ی «جورج اورول» را خوانده اید یا نه. ماجرای این کتاب، داستان حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. حیوانات دست به دستِ هم می شوند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون می کنند و خود مدیریت مزرعه را به دست می گیرند. اولین کار آن ها پس از پیروزی انقلاب شان تنظیم عهد نامه ای ست که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچ کس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند اما چیزی نمی گذرد که خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام آرام عهدنامه را تغییر می دهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع می کند در این میان، اسبی در این مزرعه زندگی می کند به نام«باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است. حیوانات از او می خواهند کمک شان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما«باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد. شعار او این است:«من کار می کنم!» و احساس می کند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد! گرچه«باکستر» می توانست از اتفاق وحشتناکی که در«قلعه ی حیوانات» رخ می داد جلوگیری کند چنان سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از«تغییرات» باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!
***
اولویت بندی(Priority setting) از مهم ترین مهارت های زندگی ست. شما هر چقدر زیبا ویولن بنوازید، در یک قایق در حال غرق شدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد. شما هرچقدر کشاورز قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت قرار ندارند. شما هر چقدر آرایشگر قابلی باشید. اصلاح کردن سر و صورت فردی که دچار حمله ی قلبی شده است و باید بلافاصله به بیمارستان انتقال یابد را عاقلانه نمی دانید.
«کارل مارکس» ، فیلسوف آلمانی، یکی از افسون های جامعه ی سرمایه داری را«تخصصی شدن» می داند. هرکس چنان سرش به کار و تخصص خود گرم است که فراموش می کند کل این جامعه به کدام سو حرکت می کند! باهوش ترین و سختکوش ترین آدم ها گرفتار الگوی «باکستر» می شوند و مسایل کلان اجتماعی را ازیاد می برند!

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

سرزمین پاکان

پس از استقلال هندوستان ، محمد علی جناح که در مسیر انقلاب در کنار مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو قرار داشت پا دریک کفش کرد که مسلمانان هند باید سرزمین مستقلی داشته باشند.هرچه گاندی تلاش کرد او را قانع کند که هند یک کشور متحد بماند و مسلمانان نیز در کنار سایر اقوام و مذاهب در مدیریت هند نقش داشته باشند محمد علی جناح نپذیرفت و بالاخره ایالت های مسلمان نشین هند تجزیه شدند و بنگلادش و پاکستان را به وجود آوردند .
قصه ی پاکستان اما،داستانی شنیدنی است.مسلمانان که هندوها را «نجس» می دانستند سرزمین مستقل خود را «پاکستان» نامیدند .
پاکستان اولین کشوری  بود که  حکومت آن «جمهوری اسلامی» نام گرفت.
(پس از پاکستان،به ترتیب سودان،موریتانی،ایران و افغانستان جمهوری اسلامی نام گرفتند). هندوستان اما، با جمعیتی چند مذهبی (به ترتیب جمعیتی هندو،مسلمان،جین،بودایی،مسیحی،سیک) صاحب حکومتی «سکولار» شد .
هندوستان «سکولار» امروز جزو نمونه های موفق دموکراسی در جهان است و سال گذشته ی میلادی در کنار برزیل بالاترین نمره ی رشد اقتصادی را به خود اختصاص داد .
از آن سو «جمهوری اسلامی پاکستان» نمونه ای از عدم تحمل و عدم مداراست . کودتا پشت کودتا و ترور پشت ترور،صحنه ی سیاست پاکستان را پر کرده است . ضیاءالحق،ذوالفقارعلی بوتو را اعدام کرد .
حکومت نظامی ضیاءالحق با ترور شدن ضیاءالحق پایان گرفت !
پرویز مشرف با کودتای نظامی نواز شریف را ساقط کرد و خودش با کودتایی دیگر به تبعید رفت. بی نظیر بوتو چند روز پیش از انتخابات ترور شد و ...
در صحنه ی اقتصادی نیز پاکستان وضعیت بهتری ندارد . در سیل اخیر پاکستان،اگر نهادهای بین المللی و دولت های خارجی به کمک پاکستان نمی شتافتند دولت پاکستان توان مدیریت اوضاع را به هیچوجه نداشت.
پاکستان ، کشور پاک ها ، پیشتاز «تقلب صنعتی» است :
در شهر صنعتی پاکستان اجناسی با مارک های معروف دنیا  تولید می شود!
علاوه بر این پاکستان ، پیشتاز«تقلب سیاسی» است :
طالبان را تقویت می کند و از جامعه ی جهانی ( از آمریکا گرفته تا ایران ) کمک مالی می گیرد  تا طالبان را سرکوب کند !
این سناریوی کشوری است که وجه تمایز خود را از سرزمین مادری اش، «مذهب» می داند.
به خاطر داشته باشیم که ما نیز در کنار پاکستان ، سودان،موریتانی و افغانستان دارای  «جمهوری اسلامی» هستیم .

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

شیر بی یال ودم و اشکم

مولانا در مثنوی قصه ی مردی را می آورد که به نزد دلاکی رفت تا نقش شیر را بر بازوی او خالکوبی کند اما تا دلاک نیشتر برتن او زد فریاد او برآمد که «کجای شیر را خالکوبی می کنی ؟» دلاک پاسخ داد : «یال شیر را» و مرد ناله کرد:«نمی شود شیر ما یال نداشته باشد ؟!»
دلاک پذیرفت که شیر بی یالی را نقش کند اما همین داستان با دم و شکم شیر نیز تکرار شد و دلاک بی طاقت شد و زبان به اعتراض گشود :
شیر بی یال و دم و اشکم که دید ؟         این چنین شیری خدا کی آفرید ؟!
ماجرای روحانیون و شبه روحانیون حاکم بر ایران ، شبیه به ماجرای همین مرد است که نقش شیر می خواهد ولی طاقت درد نیشتر را ندارد .
حاکمان جمهوری اسلامی مشتاق حکومت بر یک مملکت مدرن هستند آنها از «نانوتکنولوژی» ، «صنایع فضایی» ، «انرژی هسته ای» ، «منوریل» و ... استقبال می کنند . به تعبیری آنها مشکلی با «مدرنیزاسیون» ندارند . در چند سال اخیر اهالی منبرعلاقمند شده اند که برای خود در فضای مجازی سایتی داشته باشند و ایمیل بزنند و ایمیل دریافت کنند و با «لپ تاپ» بر فراز منبر روند . از نظر آنان تعارضی بین دین داری آنان با «مدرنیزاسیون»  وجود ندارد .
اما این جنابان توجه ندارند که این اختراعات و پیشرفت ها در حوزه ی تکنولوژی محصول «تفکرعلمی» یا «تفکرمدرن» بوده است و تفکر علمی ریشه در فلسفه و علوم انسانی غربی دارد همان چیزی که این آقایان ازآن واهمه دارند و با آن خصومت می ورزند !
تا زمانی که حاضر نباشیم «تفکر علمی» را که بنای آن بر عقل محوری ، عینیت گرایی،نقد،تحلیل،آزادی بیان،شفافیت و ... است را بپذیریم نمی توانیم در مقام «تولید علم» بنشینیم. بنابراین چاره ای نداریم جز این که یا از «مدرنیزاسیون» دست بشوییم و یا «خریدار تکنولوژی» باشیم .
اگرحاکمان جمهوری اسلامی سوار بر چاه های نفت نبودند زودتر این «دوکلمه حرف حساب» را درمی یافتند .